برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان دختر رعیت pdf از محمود اعتمادزاده با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان محمود اعتمادزاده مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان دختر رعیت
رمان «دختر رعیت» نخستین رمان اعتماد زاده است، به بهانه زندگی دختری به نام صغری و
احمد گل، رعیتی دهاتی که بر روی زمـینهای خانی کـار مـیکند، وقایع تاریخی آن روزگـار روایت مـیشود
رمان پیشنهادی:دانلود رمان شوکران هوس مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان دختر رعیت
هیچ ولت یادم نمـیره کـارایی که باهام کردی یادتـه انداختیم تـو جوب
هیچ کمکی بهم نکردی تازه با اون بهروز اسکل بهم خندیـدیـد؟
من متاسفم الان منو ببین ساله ندارم ۱۲ هیچ شباهتی به اون پسر چه اهمـیتی داره
تـو اخرین لحظات گند زدی به همه چی نمـیخـوام ببینمت بچه نشو شیما دیگـه بزرگ شـدی
ول کن این خاطرات کهنه رو ساله رو ازت مـیگیرم که پشت و ۷،۸ تـو مـیخـوای که فراموش کنم؟
دارم انمام یه بچه پناهش نبودی پس بیخیالت مـیشم با حرص نگـاهم کرد اومد جلو تخس ن
گـاهش کردم باز هم اومد جلو دیـدم نه خیلی داره پیش مـیره اومدم بیام عمب که دستامو
سفت گرفتـو لباشو رو لبام لرار داد اصلا خـوشم نیومد حرصم گرفت خـواستم عمب بکشم که
نزاشت و دستش رو پشت گردنم گذاشت بعد از چن دیمه ولم کرد جیػ زدم : حالم ازت به
هم مـیخـوره نکبت لبخند زد: زیبا شـدی و خـواستنی مـیـدونی بلژیک که بودم خیلی چیزا یاد گرفتم
یکیش این بود که برا چیزی که زیباست و بهترینه بجنگ و من هم مـیجنگم که چی بشـه اشؽال
تا بمـیه به دستت نیارن خـواستم چیزی بگم که یهو در باز شـد و پدرم وارد شـد یا خدا
چی بدتر از این یه لباس کوتاه یه پسر ؼریبه و لبهایی که رژی بودن
احساس کردم یه سطل اب یخ روم خالی کردن بابام
سمت کـامران
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید