دانلود رمان سهم من از زندگی pdf نامعلوم با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان سهم من از زندگی pdf نامعلوم با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان نامعلوم مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه

خلاصه رمان:

 دختری به نام یاسه که ترم آخر رشتـه ی حسابداریه این دختر چهار سال تـو خـوابگـاه بوده و کـار هم مـیکرده تا بتـونه درس بخـونه اما الان که درسش تموم شـده جایی برایه زندگی نداره پولش هم اونقدر نیست که بتـونه خـونه اجاره کنه و حتی اگـه خـونه ای هم جور بشـه به یه دختر تنها خـونه نمـیـدن تا اینکه یه روز تـو روزنامه یه آگـهی مـیبینه که مسیر زندگیشو تغییر مـیـده…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان مردی شبیه من pdf از paramour با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان مردی شبیه من pdf از paramour با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان paramour مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان مردی شبیه من

داستان از زبان ارغوان شایستـه بیان مـیشـه یه دختر ازاد که همـین ازادیش کـار دستش داد

زمانی که یه دختر نوجوون بود خطاهایی مرتکب شـد که بعد از ۷ سال داره تاوانشو پس مـیـده

درست زمانی که عاشق شـده عاشق مردی که اعتقاداتش از بین اون همه ادمـی

که کنارشن خیلی بهش نزدیکه عاشق مردی که شبیه اوست

رمان پیشنهادی:دانلود رمان جام عقـیق مرضیه یگـانه

قسمت اول رمان مردی شبیه من

دخترک وارد حیاط امامزاده شـد خستـه انگـار فقط آمده بود گریه کند

دردش گفتنی نبود !!!!

رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد وارد حرم شـدو

کنار ضریح نشست زیر لب چیزی مـی گفت انگـار!!!

خدایا کمکم کن

چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خـوابیـده بود با صدای زنی بیـدار شـد

خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم مـی خـوان زیارت کنن!!!

دخترک سراسیمه بلند شـد و یادش افتاد که بایـد قبل از ساعت

۸ خـود را به خـوابگـاه برساند به سرعت از آنجا خارج

شـد وارد شــــهر شـد

امــــا اما انگـار چیزی شـده بود دیگر کسی او را بد نگـاه نمـی کرد !

انگـار محترم شـده بود نگـاه هوس آلودی تعـقــیبش نمـی کرد!

احساس امنیت کرد با خـود گفت:مـگـه مـیشـه انقد زود دعام

مستجاب شـده باشـه!!!! فکر کرد شایـد اشتباه مـی کند!!! اما

اینطور نبود!

یک لحظه به خـود آمد

دیـد چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشتـه

مامان با صدای بلند گفت:

بکنیش تـو گونیارغوان صد دفه گفتم اون ۲ وجب پارچه رو نپیچ دور

خـودت من این همه پول ندادم که هیکلتـو درست کنی بعدشم

هر چقدر مامان عصبانی بود من با ارامش گفتم:

مامان جان گونی چیه؟من عاشق چادرمم دوسش دارم

نمـی تـونم از خـودم جداش کنم…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان عصر پاییزی pdf از شیوا امیر پور با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان عصر پاییزی pdf از شیوا امـیر پور با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان شیوا امـیر پور مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان عصر پاییزی

سرنوشت هيچوقت اونطوري که ما ميخـوايم رقم نميخـوره  براي يه دختر از جنس بلور

يه مرد از جنس سنگ خـوبه نه يه مرد شيشـه اي مدت زيادي نيست که فهميدم همه

فکرمي کنن که من دختر عاقلي هستم در واقع نميدونم همچين فکري اصلا براي چيه؟

از وقتي کلاس سوم دبستان بودم  يه عشق خيلي بچه گونه نسبت به پسر خالم

داشتم عشقي که و….

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان ازدواج به سبک اجباری

قسمت اول رمان عصر پاییزی

خـودم هم

ميدونم بچه گـانست دوباره دامن گيرم شـده در واقع من ۳۱ سالم بيشتر نيست ولي ميدونم وقتي دوستام به راحتي

درباره ي دوست پسراشون حرف ميزنن يا ميان و با اشک و اه از پسري حرف ميزنن که تـو اين موقعيت براشون

تفاوتي نداره که فقير باشـه يا پولدار ميتـونه خـوشبختشون کنه يا نه متـوجه ميشم که بعد ها به خـودشون ميخندن

بعضي هاشون هم در آينده زار ميزنن و ميگن

چرا گذاشتم که تا خرخره تـو لجن فرو برم ولي درباره ي پسر خالم در واقع ما دخترا تـو اين سن خيلي خيال پردازي

ميکنيم و برامون فرقي نداره چي باشـه فکر ميکنيم هر چقدر طرف رو دوست داريم همونقدر دوستمون داره منم

همينجوري شـدم فکر ميکنم که خيلي دوسم داره نياز به کمک دارم احساس ميکنم خيلي تنها شـدم مدتي ميشـه که

ساناز اومده خـونمون ساناز دختر عممه راستش خيلي بهش وابستم خيلي دوسش دارم اون دختر مهربونيه و خيلي هم

بامزه س ساناز ۹ سال از من بزرگتره ولي زياد اشتباه ميکنه اينکه مرتبا درباره ي دوست پسرش با من صحبت

ميکنه راستش منم عالقه مند شـدم که براي خـودم يه دوست پسر داشتـه باشم هيچ …

 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان دو دوم قلبم مال تو pdf از مریم فراهانی لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان دو دوم قلبم مال تـو pdf از مریم فراهانی لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان مریم فراهانی مـیباشـد

موضوع رمان: اجتماعی/عاشقانه/تراژدی

خلاصه رمان دو دوم قلبم مال تـو

داستان درباره دختری به اسم پاییزه که بعد از ۴سال دوری از عشقش تـو یه

ملاقات دوباره همدیگر رو پیـدا مـی کنند اما از اونجایی که سرنوشت هرکس متفاوتـه

پاییز با شـهاب رو به رو مـیشـه و زندگیش رو بر پایه انتقام بر کیان (عشق قدیمـی اش )

بنا مـی کنه و در این راستا اتفاقاتی براش مـی افتـه

رمان پیشنهادی:دانلود رمان شوکران هوس مسیحه زادخـو

قسمت اول رمان دو دوم قلبم مال تـو

نگـاهی به حلقه ام کردم بازم یاد کیا ن افتادم آه ی کشیـدم و بسمت در رفتم

امشب سالگرد رفتن عشقم بود رفتن عشقم برا ی چهارمـین سال

بازم مثل هرسال تی پ مشک ی زده بودم و اون کـافه یا بهتره بگم پاتـوقمون رو رزرو کردم

قرار بود مثل همه ی این چهار سال هیچ کس تـو ی کـافه نباشـه جز من و کـارکنان اونجا

هنوزم مثل اون چهارسال همون عروسکـا و کوسن های خاص ی که من و کیان ۲۰۶

نفس عمـی قـی کشیـدم و سوار ما شینم شـدم ( باهم برای ما شین خری دیم تـو ما شین هست

ما شینو روشن کردم و به حرکت در اومدم

تمام این کوچه ها خیابون ها و ح تی مغازه ها برام پر از خاطره است

خاطره های تلخ و شیری ن

زیبا در عین حال غم ان گیز

آهی مـیکش م

ای کـاش نمـیرفتی

آه دیگـه ام برابر شـد با پارک کردن ما شینم جلو ی کـافه

از ما شین پایین اومدم

کیف م رو رو ی دوشم انداختم در کـافه رو بازکردم

صدای دیلین گ دیل ینگ آوی زی که ما برا ی این کـافه خریـده بودی م شنیـدم ..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان فرفری وحشی pdf از رضوان با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان فرفری وحشی pdf از رضوان با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

          نویسنده این رمان رضوان مـیباشـد

        موضوع رمان: عاشقانه/اربابی

خلاصه رمان فرفری وحشی

اینجا مثل همـیشـه یه خـونبس و ارباب خشن نداریم داستانمون راجع به زندگی دخترک نقاشمون به اسم آبرنگِ!

آبرنگ خانم خیلی خنگِ و فقط بلده با موهای فرفریش دل ببره به خاطر بیماری ای که

داره مجبورِ نقاشی کنه و با پولی که از بوم نقاشی ها مـیگیره داروهاشو بخره.

ارباب روستا،نیهاد خان مثل همه ی رمان ها نیست‌ارباب جوونی که غرورش رو کنا

ر گذاشتـه و هر روز مـیره تا دخترک نقاشیش کنه و به این بهونه بتـونه

ببینه دختری رو که فکر مـیکنه تـوی دلش جا باز کرده!

از طرفی آراد پسری که زندگیش کـارشِ ولی قانون جدیـد گذاشتن و مـیخـوان

چون مجردِ از مدیریت عزلش کنن،به طوراتفاقـی آبرنگی که درگیر بیماریشِ رو مـی‌بینه‌و

همه چیز تغییر مـیکنه!اینجااربابی نداریم که بعد کلی بد اخلاقـی بازم

دختر داستان دوستش داشتـه باشـه،ازدواج اجباری ای‌که‌تـهش‌عاشقـی‌باشـه‌هم‌

نداریم‌همه چیز اینجا فرق داره،اومدم بهتـون نشون بدم همه ی

رمانای اربابی و هم خـونه ای‌ نبایـد مثل هم باشن…

چی به سر دخترک داستان مـیاد؟ارباب چیکـار مـیکنه؟

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان تـوتیای چشمم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان حصار نگاه pdf از م _ دهقان با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان حصار نگـاه pdf از م _ دهقان با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان م _ دهقان مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه

خلاصه رمان حصار نگـاه

نمـی دانم چه چیز در عمق چشمانش،درجادوی آن تیله های خاکستری نهفتـه داشت

که در حصار نگـاهش اسیر شـدم حالا این شوریـدگی بود که مهمان جاودانه روح ام مـی شـد

اه…که به هر کجا مـی نگریستم،تبسم نگـاهش حضور داشت وعطر وجودش طنین انداز…

دل عصیانگرانه اورا مـی طلبیـد و دیوانه ومدهوش چون بتی سنگی مـی پرستیـد

من هم نو آموزی در مکتب دلدادگی شـده بودم اما نه عشقـی آسمانی که زمـینی و

شرمـگین از این شرک مخفی در پیشگـاهش سجده مـی کردم

تنها یک چیز رابه خـوبی مـی دانستم…این افسون نگـاه نافذش بود که در وجودم رخنه کرد و

هستی ام را به تاراج برد…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان رز سیاه

قسمت اول رمان حصار نگـاه

شب بی کران برپهنای شـهر سایه گسترانیـده بود،بادبرپیکر درختان عریان بی رحمانه تازیانه مـی

زد ،زوزه باد سیاهی شب را هولناک تر کرده بود کنار پنجره ایستاده بودم باجسمـی یخ زده به

آسمان پرستاره چشم دوختم چشمانم برای بارش دوباره اجازه مـی گرفتند ،به آن ستاره که

پرنورتر ازبقـیه خـودنمایی مـی کرد خیره شـدم  خیالم باز سودای سفر به گذشتـه ها را کرده

بود ،قطره های اشک یکی پس از دیگری بر پهنای صورت غمـگینم مـی لغزیـدند ،چشمانم را بستم

تا دیگر اجازه باریـدن به آن عصیانگران را ندهم به گوشـه تاریک اتاقم خزیـدم سالها بود

که جز اتاقم در جای دیگری آرام نمـی گرفتم ،خستـه بودم ،خستـه و تنها ،سر بر بالش گذاشتم تا

بعد ازیک روز پر تالطم به خـوابی آرام تن دردهم اما گویی بی فایـده بود گذشتـه

شفاف وروشن در مقابل دیـدگـانم مجسم شـد، دوباره اشکهایم از گوشـه چشم راهی به بیرون

یافتند. آ هی به سنگینی همه غمهای….

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان عروس هفت میلیونی pdf با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان عروس هفت مـیلیونی pdf از شیرین امراللهی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان شیرین امراللهی مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه

خلاصه رمان

هانیه یه دختر۲۱ساله و مهربونه که دانشجوی ترم اول کـارشناسی ارشـد جامعه شناسیه…

داستان ما از اونجایی شروع مـیشـه که وحیـد صدیق یکی از همکلاسی هاش،

به خـواستگـاریش مـیاد و لی به دلایلی مشکلاتی به وجود مـیاد که هانیه نمـی تـونه بهش جواب مثبت بده

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان از انتقام تا عشق pdf از مارال لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان از انتقام تا عشق pdf از مارال لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان مارال مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان از انتقام تا عشق

فاصله بين عشق و نفرت يكـ مرز

يك مرز باريكـ اما يكـ نگـاه كافيه تا مهر كسى به دلت بيافتـه و

اونجاست كه عشـقت تـو قلبت حبس مى شـه

گـاهى بايد بخشيد تا به ديگران ثابت كنى كه براى چيز هاى بيهوده وقت ندارى

گـاهى بايد درها را باز كرد و به زندگى لبخند زد

نفرت زود به دست هاى فراموشى سپرده مى شود ولى عشق

ماندگـار است و آتش پر حرارت انتقام را خاموش مى كند

داستان رمان داستان چهار پسر است از تبار رنجديدگـان و چهار دختر از تبار خلاف كاران

دخترانى كه اسير شكنجه و عشق مى شوند

عشقى كه به اسارت اجبارى در مى آيد

بايد ديد كه سرنوشت براى اين هشت نفر چه بازى را رقم زده است

رمان پیشنهادی:دانلود رمان ویرانگر تنهایی مارال

قسمت اول رمان از انتقام تا عشق

گوشی رو قطع کرد رو مبل نشست دوباره همه چیو دوره کرد چی مـیخـواد هدفش چیه؟؟؟

به چی مـیخـواد برسه؟؟؟ موبایلشو برداشت رفت تـو اینستا گرام آیـدیو سرچ کرد؛مهراساسلمتی

تنها دختر پدرام سلمتی همه چی براش زنده شـد خاطرات سختی هایی که با مادرش کشیـد

عشقـی دوسش داشتـو از دست داد پدرى که بش نیاز داشتـو اون زمان پیشش نبود

ساعتـو نگـاه کرد بود یك ساعت وقت داشت ٥نزدیكاى بود انقد فكر کرد که متـوجه گذر زمان نشـد

بلند شـد یه شلوار کتـون ٥:٣٠ سرمه اى با یه پیرهن سفیـد پوشیـد سفیـد خیلی بش مـیومد و

اندام عضلانیشو خـوب به نمایش مـیذاشت موبایلشو از رو مـیز همراه با کیف پولش برداشت و

خانوم سلمانی و صدا کرد آرتا:خانوم سلمانی؟ -بله آقا؟ -من شب دیر مـیام؛حواست باشـه به

همه چی -اگـه مامانم کـارى…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان عاشقی بعد از فراموشی pdf از طاهره نیرومند با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان عاشقـی بعد از فراموشی pdf از طاهره نیرومند با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان طاهره نیرومند مـیباشـد

موضوع رمان عاشقانه/اجتماعی/کلکلی

خلاصه رمان عاشقـی بعد از فراموشی

همون طور که تـو جلد اول خـوندین آذر برای اینکه از شر امـین خلاص بشـه با نقشـه پریسا پیش مـیره

ولی مـیون راه عاشق شاهرخ مـیشـه بابای آذر با نامزدی امـین و آذر موافقت خـودش اعلام مـیکنه

تااینکه امـین آذر موقع پیاده شـدن از ماشین شاهرخ مـیبینه ودرطی این ماجراها

امـین آذر را متـهم به ناپاک بودن مـیکنه وبینشون دعوایی پیش مـیاد که آذر بیشتر از امـین متنفر مـیشـه

واین دعوای بینشون باعث مـیشـه آذر تشنج کنه و راهی بیمارستان بشـه

بعداز این ماجرا دیگـه حرفی از نامزدی زده نمـیشـه

رمان پیشنهادی:دانلود رمان زندگی آذر طاهره نیرومند

قسمت اول رمان عاشقـی بعد از فراموشی

واااای این شاگرد آرایشگـاه ازبس موهامو پیچوند کـالفه امکرد بعد کلی

کلنجار رفتن با موهام چشماموکه روی هم گذاشتـه بودمبازکردم دیـدم

همه دارن نگـاهم مـیکنن

چشمم خـورد به آینه روبه روم واااااااای این دختر جیگره دیگـهکیه

دهنم باز مونده بود یعنی این منم ؟؟؟ چقدر خـوشگل شـده بودم

شاگرد آرایشگـاه اسمش فریبا بودگفت: ماشاال چه ناز شـدین همه حرف

فریبا رو تاییـد کردن به جای خجالت کشیـدن نیشم باز شـد

من آذر بودم خجالت حالیم نمـیشـد خدادادی خـوشگل بودمکـاریش نمـیشـد

کرد فریباگفت: مـیخـوای کمکت کنم لباست رو بپوشی !؟

از روی صندلی بلند شـدم همه داشتن از زیبایم حرفمـیزدن

گفتم: بله ممنوم اگـه زحمتی نیست

منو برد قسمتی که مخصوص عروسها بود که یهویی زهرارو دیـدم

آرایشگرش داشت کمکش مـیکردکفشـهاش رو بپوشـه

کـاور لباس خـودم رو انداختم تـواتاقک بدو رفتم سمت زهرا

زهراکه متـوجه من شـد با دهن باز منو نگـاه مـیکرد منم زهرا رو نگـاه

مـیکردم خیلی ناز شـده بودیک پاعروس شـده بودهردو

پقـی زدیم زیر خنده دیوونه

 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان این چند نفر pdf از معین.ج با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان این چند نفر pdf از معین.ج با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان معین.ج مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه

خلاصه رمان این چند نفر

زندگی دو جوان دانشجو که با استاد خـودشان در یک خانه اجاره ایی زندگی مـیکنن و

در همـین خانه عاشق مـیشوند و زندگی مـیکنند و حوادث را یک به یک حل مـیکنند و اما…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان دروغ دو نفره

قسمت اول رمان این چند نفر

پارسا:استاددددده

شـهرزاد:مرض درست صحبت کن این چه طرز صحبتـه

پارسا:اخه استاد دخترها اینطوری صداتـون مـیکنن دیـدم قشنگـه منم گفتم امتحان کنم شایـد جواب داد

شـهرزادیه خنده ای مـیکنه شروع مـیکنه به صحبت:حاال چی مـیخـواستی بگی؟

پارسا:مـیشـه هفتـه بعد امتحان نگیرین؟چون خیلی زیاده استاد اینی که تـو سر ما هم هست مغزه

گنجایش این کتاب به این سختی رو نداره

شـهرزاد:نه اصال نمـیشـه بایـد حتما امتحان بدین پایین پونزده هم برام قابل قبول نیست بعدش اقای

محمودی)پارسا(شماهم اگـه مثل بچه های دیگـه مـیخـوندی اینطوری نمـیگفتی از وضع نمراتت معلوم

پایین ترین نمره کـالسمـی

پارسا:پونزده استاد؟اخه حداقل مـیگفتین ده بعدش کی مـیگـه من نخـوندم من خـوندم ولی مطلب هایی

که من خـوندم این رو نشون نمـیـده که من بلد نیستم بلکه همه چیز رو نمـیتـونم تـو کـاغذ بنویسم

شـهرزاد:اوال که بله پونزده هرکی هم کمتر بشـه خـودش بره این واحد رو با من حذف کنه دوما اقای

محمودی من از شما امتحان شفایی مـیگیرم از بقـیه کتبی تابتـونیـد راحت دانستـه هاتـون به ما تـوضیح بدیـد

پارسا اروم زمزمه کرد:وای بدبخت شـدم

پارسا:استاد نه همون کتبی با بقـیه امتحان مـیـدم

شـهرزاد:نه شما شفایی مـیـدی بچه هاکـالس تموم شـده مـیتـونین برین

پارسا از تـه کـالس غرغرکنان مـیاد به طرف فرهادکه داره مـیخنده پارسا:مرض چرا داری مـیخندی؟

فرهاد:کوفت مردیم از خنده دلقک جان فقط من عاشق اون لحظه اییم که مـیخـوای امتحان بدی تـو

پارسا:ساکت ساکت خـودم به ..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان