دانلود رمان ساحل آرامش pdf از منیر مهریزی مقدم با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان ساحل آرامش pdf از منیر مهریزی مقدم با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان منیر مهریزی مقدم مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان ساحل آرامش

داستان دختریکه در ابتدای نوجوانی با پسری نامناسب دوست مـیشود ولی خـوشبختانه

با بروز اتفاقاتی زود به اشتباه خـود پی مـیبرد و سعی مـیکند اشتباه خـود را جبران کند و

سخت مشغول درس وتحصیل مـیشود ……

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان باورم شکست

قسمت اول رمان ساحل آرامش

پاهايم از فشار کفشـها زق زق مي کرد.همانطور که به روي صندلي نشستـه بودم يک پايم را روي پاي ديگر انداختـه و

کفشم را درآوردم.با نفس کشيدن پايم خـود هم نفس عميقي کشيدم.مامان دست به زانويش گرفت و بلند

شـد.خطاب به من گفت:

پاشو مادر.بايد براي جمع و جور کردن اين همه ريخت و پاش از يک جايي شروع کنيم.

ناليدم و گفتم:

واي مامان جان تـورو خدا امشبه رو ولم کن.من الاقل تا فردا صبح بايد به اين پاها استراحت بدم.االن داشتم فکر مي

کردم چطور تا اتاقم برسم.شما مي گوييد پاشم جمع و جور کنم!!

خـوب حقتـه مادر.چقدر گفتمت اين کفش ها به دردت نمي خـوره گفتي اال بال که همينا.من تعجبم تـو چطوري از سر

شب با همين کفشـها اينقدر رقصيدي حاال به کـار کردن که رسيد نمي تـوني!!

از خريد کفش ها يادم آمد.مامان اصال به اين کفش ها راضي نبود ولي کلي قهر و ناز کردم تا باالخره رضايتش را

گرفتم قصدم اين بود که قدم را از آن چه هست بلند تر نشان بدهم و بزرگتر به نظر برسم.

عمو مصطفي که به صحبت هاي ما گوش مي داد خنديد و به مامان گفت:

اذيتش نکن زن داداش خستـه شـده.شما هم امشب کـاري نکنيد خيلي خستـه ايد.

به روي عمو مصطفي خنديدم.مامان کوتاه نمي آمد.

نه بابا الاقل بايد آشغالها را که جمع کنيم ..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان