دانلود رمان آتش دل از تینا عبداللهی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
طنین مهماندار هواپیما و دختر یک پولدار ورشکسته با خودکشی پدر، دنبال عامل ورشکستگی پدر می گردد که متوجه می شود شریک جدید پدرش (معینی فر) با کلاهبرداری نه تنها پدرش را نابود کرده که میراث خانوادگی آنها که چند کتاب عتیقه است در اختیار گرفته است. اینجاست که طنین برای گرفتن انتقام و باز پس گرفتن کتب عتیقه به عنوان خدمتکار وارد خانه معینی فر می شود که سه پسر دارد و با وجود تحمل آزار و اذیت های فراوان پسر کوچک معینی فر….
خلاصه رمان آتش دل
فکرم مغشوش بود. اتاق پدر برایم شکنجه گاه، همه جای اون پر بود از خاطرات با پدر بودن. دست های لرزانم را روی دستگیره گذاشتم اما بعد پشیمان شدم و به سر گرد گفتم: -همین جاست، من دیگه نمی تونم همراهیتون کنم… به هال برگشتم و تصمیم گرفتم به تابان سر بزنم، آهسته در اتاقش را باز کردم سخت مشغول بازی بود. به دیوار بغل در تکیه دادم و چشمانم را بستم، آخه پدر این چه کاری بود کردی حالا من چطور این فاجعه رو به طناز و تابان بگم. آه تلفن، من باید به آقای ممدوح تلفن می زدم.
بعد شنیدن چند بوق، صدای خواب آلودی گفت: الو… با دست اشک هایم را پاک کردم و گفتم: سلام آقای ممدوح،طنین هستم… آقای ممدوح ما به شما نیاز داریم. -چی شده طنین اتفاقی افتاده، چرا بغض کردی؟ -اتفاق افتاده یک اتفاق بد، لطفا… بیاید خونه ما. -الان میام، می تونم با پدرت صحبت کنم. -نه آقای ممدوح، فقط زود بیایید. گوشی را گذا شتم و صورتم را میان دستانم پنهان کردم و گریستم، باورم نمی شد پدر نازنینم دیگر نیست. -خانم نیازی؟ سرم را بلند کردم سرگرد بالای سرم ایستاده بود.
با دست اشکم را از صورتم زدودم و با بغض نگاهش کردم. این نامه ها در اتاق پدرتون بود، فکر می کنم پاسخ خیلی از سؤال ها باشد. نامه ها را از دستش گرفتم، دست خط پدر بود، برای هر یک از ما نامه ای به جا گذاشته بود. در میان آن ها آن که مال من بود را جدا کردم، در پاکت بسته نبود، وقتی تای کاغذ را باز کردم خط پدر جگرم را به آتش کشید و اشک هایم دوباره سرازیر شد و به روی کاغذ چکید. سلام دختر بابا، می دونم الان که این نامه رو می خوانی من دیگه در میان شما نیستم. دخترم…