نامحرمانه رمان
دانلود رمان جدید 1403
دانلود رمان یادم تورا فراموش

دانلود رمان یادم تورا فراموش pdf بدون سانسور

دانلود رمان یادم تورا فراموش از farzane.Far با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

خلاصه:

بغض داری؟ آروم نیستی؟ دلت براش تنگ شده! حوصله هیـچکسو نداری؟! حالا… یاد لحظه ای بیفت کـه اون همه ی بی قراری های تو رو دید اما !چشماشو بست و هیچی نگفت …! و اما یادم تو را فراموش، قصه ی آدم های واقعی, توی دنیای واقعی قصه ی یه عشق… یه حس… یه زندگی یه امید امیدی که پر پر میشه زندگی که آروم و آهسته رو به نیستی میره در اثر یه فاجعه… یه خیانت، یه بی لیاقتی ساده… همه چیز ساده، به سادگی یه عشق یه فراموشی، یه یاد، یادی که فراموش میشه…

خلاصه رمان یادم تورا فراموش

او رفت, ولی نگاه گرفته ی و پر غضب پریسان همچنان به در اتاق خشکیده بود… قفسه  سینه اش از شدت حرص بالا و پایین میشد… صدای نفس های تندش در فضای اتاق میپیچید… به خوبی میدانست که مسیح در این مورد کوتاه نمی آید و هیچ گاه راضی نمیشود… مسیح هرچقدر هم مهربان و مطیع بود , ولی نسب به عقاید و اخلاقیاتش پافشاری میکرد… دستش را مشت کرد… دلش میخواست سرش را در دیوار بکوبد… متنفر بود از اجبار… از زور… او میخواست رها باشد … آزاد از هر بندی … چشمانش را محکم برهم فشرد و به قطره اشک جمع شده در چشمانش, فرصت ریختن نداد…

سپس چشمانش را باز کرد و به چهر ه ی دختر درون آینه خیره شد… دختری که چشمان سبز و زمردی اش دل هر بیننده ایی را میلرزاند و هر نفسی را بند می آورد… موهای تازه رنگ شده اش را پشت گوشش زد… نفس عمیقی کشید… چرا فکر میکرد میتواند او را در هر زمینه ای راضی کند؟؟ همانطور که خودش دوست دارد… ولی حالا میدانست که بحث در این مورد فایده ایی ندارد… حداقل با مسیح، نتیجه ایی نخواهد داشت… سعی می کرد ذهنش را درگیر هیچ مسئله ایی جز امشب و مهمانی اش نکند… میخواست امشب برایش شبی خاص و پر خاطره باشد… خوب و شیرین… مانند اوقات همیشگی

در کنار هم بودنشان… حسِ خوبی از آمدن شب و تاریکی هوا داشت… منتها تا زمانی که فکرش درگیر مسیح و اختلافات بینشان نمیشد… سرش را تکان داد تا افکارش از بین برود… تمام تلاشش این بود که نه تنها ذهن خود, بلکه تمام وجودش را درگیر مهمانی اش کند… ظرف کریستال را روی میز وسط سالن گذاشت… میوه های شسته شده و تمیز را با نهایت سلیقه درون ظرف چید… دانه دانه… با وسواس خاصی تمام کارهایش را انجام می داد… هیچ دلش نمی خواست چیزی کم و کسر باشد، می خواست مثل همیشه همه چیز را فوق العاده برگذار کند… می خواست بهترین باشد, در هر زمینه ای…

دانلود رمان یادم تورا فراموش pdf بدون سانسور

  • ادمین
لینک کوتاه مطلب:
موضوعات
مطالب پر لایک
  • مطلبی وجود ندارد !
  • مطلبی وجود ندارد !
  • مطلبی وجود ندارد !
مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
  • مطلبی وجود ندارد !
  • مطلبی وجود ندارد !
درباره سایت
بهترین سایت دانلود رمان
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نامحرمانه رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.