دانلود رمان الی از پاییز با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
امیر مشکات مهندس جوان و خودساختهای که در زندگی با خطکش دقیق اخلاق پلههای موفقیت رو طی کرده. الی دختر شلوغ و سرزندهای که از آسمون فرود میاد و برق نگاهی که پسر سربهزیری رو اسیر میکنه. داستان عاشقی ساده است، وقتی دلی بلرزه و قلبی ضربان بگیره! ولی امان از گذشته! گذشته آدمها تا کجا مهمه؟ مگر گذشته نیست که امروز ما رو میسازه. اگر گذشته اونطور که ما تصور میکنیم نباشه؟ آیا قلبها بیشتر میلرزه؟ فقط یک حقیقت وجود داره. هیچکس سفید سفید نیست، هیچکس سیاه سیاه نیست…
خلاصه رمان الی
خیلی زود تو شرکت مشغول کار شدم، حقوقم هم خوب بود، سال های شروع کارم نفس گیر بود، باید تجربه کسب می کردم و خیلی چیزها یاد می گرفتم، عزیز از خوشحالی پیشرفتهای من روی ابرها بود طفلکی، اصرار داشت که برام دست بالا بزنه که خیلی جدی گفتم نه، واقعا نمی خواستم خودم رو درگیر کنم، سال آخر مدرسه الناز بود، طفلک بکوب می خوند، چندتا کلاس اسمش رو نوشته بودم که بهتر بتونه درس بخونه و نتیجه بهتری بگیره. از روزی که بابا رفته بود نسبت به الناز احساس وظیفه می کردم،
با اینکه فقط شش سال ازش بزرگتر بودم ولی همیشه سعی می کردم مراقبش باشم. به بابا قول داده بودم. حواسم به درس خوندن و نمره هاش بود، سعی می کردم هر چیزی می خواد در حد توانم براش فراهم کنم، رتبه اش که اومد اولین نفر بهم زنگ زد. با خوشحالی پشت تلفن جیغ می زد: ۱۱۰, ۱۱۰. گفتم: چیو صد و ده؟ النازم بازم جیغ زد: -رتبه ام، رتبه ام شده صد و ده! با خوشحالی گفتم: -آفرین الناز آفرین! خواهر خودمی! – الناز پرسید: می شه بیام دم شرکتت؟ آروم گفتم: -بیا عزیزم، می خوای من مرخصی بگیرم؟
– نه نه ، خودم می آم. یک ساعت بعد از نگهبانی زنگ زدن که الناز دم دره. رفتم پایین، خیلی خوشحال بود، پرید و بغلم کرد! -امیر مدیون توام. یه اخمی کردم و گفتم: -اولا که خل و چل بازی در نیار وسط خیابون خیلی زشته، بعدم خودت درس خوندی، نتیجه زحمتتات رو گرفتی. الناز با لپ گل انداخته گفت: -نتیجه زحمت تو و خودم، اگه نبودی تا الان دو دفعه رد می شدم! جدی گفتم: -نه بابا، در این حد هم خنگ نبودی عزیزم! الناز با لحن قدردانی گفت: مرسی داداشی، مرسی که هستی! خواستم جو رو عوض کنم….