خلاصه کتاب
برادر امیلیا هتوی به تازگی مقام وایکنتی رو به ارث برده، ولی چون اجداد هتوی ها فرزند نامشروع بودن، اونا برای زندگی در جامعه ی اشراف تربیت نشدن و مدام آبروریزی می کنن. امیلیا بزرگترین خواهر، که تنها فرد بالغ و عاقل خانوادشه، تصمیم داره ازدواج نکنه تا بتونه از خواهرها وبرادرش مراقبت کنه ولی با روبه رو شدن با کم روهان، کولی جذاب، که با چهره ی برنزه و چشمهای طلاییش درست شبیه خدایان باستانه محاسباتش بهم میخوره. کم روهان به شدت پولداره و می تونه مشکلات برادر احمقش رو حل کنه ولی امیلیا نمی خواد زیر بار تعهد ازدواج با هیچ مردی بره…