خلاصه کتاب
ماجرا بین دو دوست یعنی امیر و حسن است. امیر و حسن هر دو با هم بزرگ شده اند و از یک پستان شیر خورده اند. امیر پسر یک ارباب است ولی حسن پسر خدمتکاری است که در خانه پدر امیر کار می کرد. حسن نمونه یک انسان پاک و بی غش بود که با تمام وجود خود را فدای امیر کرد. در جای جای زندگی حسن درد خفته به طوری که با خواندن داستان محال است بغض تمام وجودتان را نگیرد. یک انسان پاک که هر جا خود را فدا می کرد تا به امیر کمک کند، یک انسان وفادار…