برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان نزدیکم نشو pdf از هستی آریان لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان هستی آریان مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان نزدیکم نشو
بیتای هیجده ساله بعد از اینکه مجبور مـیشـه با پسرداییش کیان که تنها تکیهگـاهش بوده و
هست فرار کنه ، وارد ماجراهایی مـیشـه که زندگیشو به کلی تغییر مـیـدن//
رمان پیشنهادی:دانلود رمان وینستـون آبی هستی آریان
قسمت اول رمان نزدیکم نشو
با شنیـدن صدای لرزون بابا سررشتـه ی افکـارم پاره شـد و به خـودم اومدم
ِ بابا پاشو یه دستی به سر و گوش این خـونه بکش بیتا مهمون دارم خیر
سرم خیرندیـده ات که از غروب به بعد معلوم نیست کجا غیبش ِ اون مادر
زده دلم خـوشـه که زن دارم
آهی کشیـدم و از ترس عصبانی شـدنش ، سریع از جام بلند شـدم و با بی
حوصلگی مشغول جمع و جور کردن خـونه شـدم
راست مـیگفت ، مادرم خیر ندیـده بود
خیر ندیـده بود از این زندگی نکبت بار
خیر ندیـد از وقتی که پای این مهمونای همـیشگی به خـونمون باز شـد
خـونه خرابمون کردن همـین مهمون هایی که هرشب هرشب روی سرمون
آوار مـیشـدن و اسباب عیش و نوششونو روی آوار خـونهمون پهن
مـیکردن کوسن مبلو از روی موکتی که از سوختگی یه جای سالم نداشت ، برداشتم
و به مبل تکیهاش دادم
تـوی فکر و خیالات مربوط و نامربوطم غرق بودم که با بلند شـدن دود به
سرفه افتادم
هزاربار ازش خـواستـه بودم که زهرماریشو تـوی اتاقش بکشـه ، اما مـگـه
تـوجه مـیکرد؟
دستمو روی دهنم گذاشتم و با انزجار سمت اتاقم راه افتادم که با شنیـدن
صدای امـیر اونم درست پشت سرم سر جام خشکم زد
امـیر بابایی بابایی مـیـدی منم دود کنم؟
با عصبانیت سمتش برگشتم و ناخـواستـه سرش داد کشیـدم :
بدو برو سر درسات
مامان تـوی چارچوب در ایستاد و با گنگی پرسیـد :
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید