دانلود آهنگ جشن آینه با کیفیت بالای 320 و لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود آهنگ جشن آینه از پویا با کیفیت بالای ۳۲۰ و لینک مستقـیم

پخش اختصاصی از سایت دنیای رمان

این آهنگ بسیار غمـگین و خاص و کمـیاب

متن ترانه:

منو با یه بوسه ببر تا ستاره

بمون و یه لحظه نگـام کن دوباره

تـو چشمای نازت یه دنیا امـیـده

منو با یه بوسه ببر تا سپیـده

تـو بودی که عشقو به قلبم سپردی

منو تا به جشن شب و آینه بردی

***دانلود آهنگ جشن آینه از پویا***

تـو که باشی دنیا قشنگـه همـیشـه

دیگـه حتا پرواز برام ساده مـیشـه

منو با یه بوسه ببر تا ستاره

یک شب زیر بارون صدام کن دوباره

بذار جون بگیرم از حرم نفسهات

طلوعی به پا کن با آتیش دستات

***دانلود آهنگ جشن آینه از پویا***

هنوز عطر موهات تـوی خـونه مونده

نگـاهت منو تا به ابرها رسونده

تـو همزاد نوری

یه نور مقدس به تـو دل سپردن چه آسون و سادست

کمک کن که از عشق ترانه بسازم

هزار بار دیگـه به تـو دل ببازم

غمت رو به دست فراموشی بسپر

بگو نازنینم که خـوابی یا بیـدار

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان دروغ دو نفره pdf از فری بانو با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان دروغ دو نفره pdf از فری بانو با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان  فری بانو  مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه

خلاصه رمان:

جوون چه خـوشکلی تـو لامصب ..بیا بالا در خدمت باشیم

نگـاه دقـیقـی به چهرش انداختم

معلوم بود از اون دستـه پسرای خـوش گذرونه که خرجیش از جیب باباش مـیاد..

پوست نرم و براق دستاش و

نشون مـیـداد تا حالا دست به سیاه و سفیـد نزده و فقط دنبال خـوش گذرونی بوده

با صداش نگـاه از صورت شش تیغ و صافش گرفتم_پسند کردی عزیزم؟؟

پوزخندی زدم_بله..چجووورم..

خـودم کمـی به سمت پنجره خم کردم

که چنگی به یقه ام زد و منو بیشتر به جلو کشیـد

به سختی خـودم کنترل کردم تا با سر نرم تـو شیشـه

دستش از روی لباس روی سینه ام کشیـد

و اووم کش داری گفت

_سایزت عالیه…

لبخند چندشی زد_پس بپر بالا امشب در خدمتتـون باشیم بانو..

خـودم عقب کشیـدم

که دستش از دور یقم باز شـد

نامحسوس

نگـاهی به نیلا که چندمتر اونطرف تر تـوی ماشین نشستـه بود انداختم

که سری تکون داد

چشمکی زدم و سوار ماشین شـدم

نگـاهم به شـهر تاریک و شلوغ افتاد

و ادمایی هرکس واسه کـاری مـیـدویـد

و دختری از تـو ماشین کناری با اخم زل زده بود به ماشین ما

با نشستن دستی روی ران پام

ترسیـده شش متر بالا پریـدم

_هین..

رمان پسشنهادی:دانلود رمان ممنوعه مرضیه یگـانه

قسمت اول رمان دروغ دو نفره

چپ چپ نگـاهش کردم_دارم فکر مـیکنم پسر به این خـوشکلی)خدا

نسیب نکنه کجاش خـوشکله(چه اسمـی بهش مـیاد؟؟

انگـار از تعریفم خـوشش اومده بود

ران پام بیشتر فشرد_جوون عزیزم اسمم رادمهر.. تـو چی

جیگرطلا..؟

از لحن حرف زدنش چندشم شـده بود_نیلو..

باز فشاري به ران پام اورد_اسمت هم مثل خـودت هات و زیباس

خانومـی

با عصبانیت دستش پس زدم

که متعجب نگـاهم کردبزور لبخندي زدم_

دستمالی تـو الان

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان دست منو بگیر حالم جهنمه pdf گروهی با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان دست منو بگیر حالم جهنمه pdf گروهی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان گروهی مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه

خلاصه رمان:

 نمـی‌دونم چرا جدیـدا احساس سرگیجه دارم، اصلا دلم نمـی‌خـواد از رختخـواب کنده شمچرا فکر مـی‌کردم حس دلسوزی مادرونه رو به جوش مـیارم؟

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان انقباض زندگی pdf از نگین حبیبی لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان انقباض زندگی pdf از نگین حبیبی لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان نگین حبیبی مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه

خلاصه رمان انقباض زندگی

دختری به اسم چکـاوک…تـوی یه خـونواده متـوسط زندگی مـیکنه…

تا اینکه باباش که حسابدار شرکت لیـدل(چرم)بوده به جرم قتل معاون شرکت به زندان مـیوفتـه…

و این چکـاوکه که برای نجات باباش به هر دری .

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان گیسو کمند

قسمت اول رمان انقباض زندگی

سر بلند کردم و روبروی آسمون خراشی ایستادم که گردن شترمرغم در برابرش کم مـیاورد اووف

که چقدر طبقه!و دفتر پدر من دقـیقا در طبقه آخر قرار داشت به تابلوی گرون قـیمتی که نشون از

نام ساختمون و کـاری که تـوی این ساختمون انجام مـیشـد خیره شـدم “لیـدل”یه برند که کـارش

تـولیـد کیف و چرم بود وارد ساختمون شـدم نگـهبان جلومو گرفت و با هزارتا سوال که من کی ام

اجازه ورود داد ایش پیری چه چشمای هیزی ام داره نکبت وارد آسانسور شـدم و به طبقه آخر

رفتم وارد سالن شـدم دنبال دفتر کـار بابا گشتم تقریبا چهار پنج سالی بود که پامو تـوی شرکت

تـولیـدی نذاشتـه بودم از وقتی جمشیـدخان صاحب تـولیـدی که مرد فوق العاده مهربونی بود فوت

کرده بود چون دختری نداشت منو مثله دخترش دوست داشت و به خـونه اش رفت و آمد

داشتیم اما از وقتی در اتاق مدیرعامل باز شـدو خـود نکبتش بیرون اومد درحال صاف کردن…..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان سرگرد راتین pdf از فری بانو با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان سرگرد راتین pdf از فری بانو با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان فری بانو مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه 

خلاصه رمان

گلوله خـورده به کتفش خیلی عمـیق نبود، در آوردیمش، احتمالا امشب دیگـه تا نزدیکی های صبح به هوش نیادا
* – مـی خـوام یه اتاق خصوصی داشتـه باشـه، لطفا خـودتـون هم دکتر معالجه اش باشیـد. پرستار هم یه خانوم مطمئن مـی خـواما
دکتر:
– باشـه به پرسنل مـی گم، خـودمم یک نفر رو معرفی مـی کنم. تشکری کردم و برگشتم سمت نیمکت. از خستگی چشمام رو بستـه بودم که احساس کردم کسی کنارم نشست. چشمام رو که باز کردم ستـوان حکمترود پدم با لباسں شخصی، با دیـدن چشمالی بازم ھول شـد،
حکمت:
– سلام قربانا
مU”
– سلام، تـو این جاچی کـار مـی کنی؟
ܫܥܚܒܙ:
– خبر تیراندازی رو شنیـدم، درخـواست یه سرباز کرده بودین، منم اومدم بیمارستانا
مU”
– تـو چرا او مدی؟ طرف یه پسر جو و نه !
ܗܟܥܚ:
– ولی دکتر گفت یه دخترها از جام بلند شـدم و رفتم سمت اتاقـی که بعد از عمل برده بودنش، پرستاری که اون جا بود، خـواب آلود اجازه داد برم داخل، حکمت هم دنبالم اومد، چند تا تخت بود که جلوش پرده کشیـده بودند.
عمر:
– تـو این طرف رو نگـاه کن من اون طرف !
حکمت:
– من کہ نمـی شناسمشں!
مU:
– سواد که داری تابلوی بالای تخت رو بخـوون. گفتم هویتش هنوز نامشخصه ! با اخم دو تا پرده رو زد کنار اسم داشتند، سمت من یک پرده دیگـه مونده بود، پرده رو آروم زدم کنار روی تابلو نوشتـه بود ناشناسا خـودش بود، صورتش رنگ پریـده بود. رفتم نزدیک تر، صورت گرد و سفیـدی داشت. ابروهای خـوش رنگ قهوه ای، بینی سر بالا و متناسب، لبای
کوچیک قلوه ای که بی رنگ بودند، فقط لوله تنفسی که تـوی دهنش کرده بودند یه کم تـوی ذوق مـی زد. چشماش هم که بستـه بود ولی مژه های..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان دل سیر pdf از دلافروز با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان دل سیر pdf از دلافروز با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان دلافروز مـیباشـد

موضوع رمان عاشقانه

خلاصه رمان

زنی در آستانه سی سالگی جدا از همسر و فرزندانش روزگـار سختی مـی گذراند .مردي از دیار
گذشتـه دست کمک به سمت او دراز مـی کند
صبح شـد//
آفتاب آمد
چاي را خـوردیم
روي سبزه زارِ مـیز
ساعت نُه ابر آمد
نرده ها تر شـد//
لحظه هاي کوچک من زیر لادن ها نهان بودند
یک عروسک پشت باران بود
ابرها رفتند
یک هواي صاف
یک گنجشک//
یک پرواز در گشودم
.قسمتی از آسمان افتاد در لیوان آب من
آب را با آسمان خـوردم
لحظه هاي کوچک من خـواب هاي نقره مـی دیـدند//

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان قدیسه نجس pdf با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان قدیسه نجس pdf از فری بانو با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان فری بانو مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه 

خلاصه رمان:

اینجا خبری از موهای طلایی و چشمای رنگی نیست… خبری از هیکل بی نقص و خبری از ویلای شمال و خبری از مامان بابای مهربون نیست… خیلی از عشقا دروغی ان… ولی ما هنوز عشق ناب داریم… عشقـی که از خـواهش تن بگذره… بازم دختر مون غش غشی نیست… خیلى قویه… خیلى مهربونه ولى خـودشو سنگ دل نشون مـیـده… بازم دختر قصه مون خیلی درد تـو زندگی….

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان جاده ی یک طرفه pdf از MaNa91 با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان جاده ی یک طرفه pdf از MaNa91 با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان MaNa91 مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه

خلاصه رمان:

آیلین و آرتمـیس خردمند دوتا خـواهر با رفتارهای کـاملا متفاوت هستن که هردو باهم یه شرکت رو اداره مـی کنن.
این وسط،دوتا برادر به اسم شاهین و سامـین سمـیعی شرکت رو به رویی و مـی خرن و این باعث مـی شـه که دردسر بین این چهارنفر شروع بشـه

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان شاید فردایی نباشد pdf از ناهید شمس لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان شایـد فردایی نباشـد pdf از ناهیـد شمس لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان ناهیـد شمس مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان شایـد فردایی نباشـد

داستان درباره ی دختری به نام مـینو هستش که در رشتـه ی حقوق فارغ التحصیل مـی شود و

ر خلاف تصور فامـیل از ازدواج با پسر عمویش سر باز مـیزند

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان حسی آشنا

قسمت اول رمان شایـد فردایی نباشـد

وقتی چشمم به جمله ی شایـد فردایی نباشـد که پشت کـامـیونی نوشتـه شـده بود

گره خـورد ناگـهان چیزی در درونم فرو ریخت نمـی دانم ان چیز چه بود

نگرانی تلنگر .نامـیـدی ویا شایـد یک نوع امـیـدواری از جنس گنگ و مبهم ..واقعا اگر بدانیم فردایی وجود ندارد

امروز را چه خـواهیم کرد؟ ایا نفرت و بغض و کینه را هر چند کوچک از خـود نخـواهیم ارند؟ ایا هرگز اجازه ی ورود

فکر اولین گناه را به ذهن خـود خـواهیم داد؟ .ویا شایـد تمام وازهای که روز ازل بر زبان انسان جاری شـده را به باغچه

ای به وسعت دنیا مـیکـاشتیم و از مـیان ان ها مهر امـیز ترین شان را مـی چیـدیم و به یکدیگر هدیه مـی دادیم

باز هم نیمدانم .اگر فردایی نبود امروز را چگونه سپری مـیکردم شایـد در امد و شـد زمان اجازه نمـی دادم جدایی

لنگر بیاندازد تا فاصله در پس دیوار انتظار بوی نای و کهنگی بگیرد

شایـد اگر فردایی نباشـد امروز را ان گونه زندگی گکمنیم که وقتی فدا امد با صدای بلند فریاد بر اریم

از ما به مهربانی یاد اریـد از ما که در تمام شب عمر در جستجوی نور سحر پرسه مـی زدیم

مادر در حالی که نیم تنه اش را زا الی در داخل اتاقم کرد با لحن همـیشـه مهربانش گفت: مـینو جان بعد از ظهر خـونه

ی خانم جون یادت نره مادر سعی کن زودتر بیای.. مراقب خـودتم باش این عادت…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان زندگی دخترونه من pdf از عاطفه ثابت قدم با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان زندگی دخترونه من pdf از عاطفه ثابت قدم با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان عاطفه ثابت قدم مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه

خلاصه رمان زندگی دخترونه من

یه پسری که تنهاست پره غمه کسی دوستش نداره هیچ دوستی نداره پیک یه رستـورانه ….

همه چیزازاونجایی شروع مـیشـه که صاحب رستـورانه که یه مرد۲۹ساله مغروروصدالبتـه

ازسنگ ازش مـیخـوادبره ازمایش بده.. چه ازمایشی؟امـیرعلی داستان مایه مـیترسه ازجواب

ازمایشش که مباداصاحب کـارش بفهمه…ولی بااون ازمایش زندگیش عوض مـیشـه

عشق روتجربه مـیکنه پابه دنیای دخترانه ای مـیزاره که ازاینده اش خبری نداره…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان زاده عمارت تاریکی

قسمت اول رمان زندگی دخترونه من

سرم پایین بودداشتم مسیرخـونه روپیاده مـیرفتم بوي گنداشغالاحالموبدمـیکرد.

چرامن عادت نکردم به این ها

سرمو به بلندکردم به کوچه تنگ وخـونه هاي قدیمـی خـودمون نگـاه کردم

خـونه ماتـوپایین ترین شـهرتـهران بود همـین که تـوفکربودم

رسیـدم جلودرخـونه دست کردم تـوجیبموکلیـدوبرداشتم ودربازکردم

همـین که پاگذاشتم تـوخـونه

مامانو دیـدم که تـوحیاط لباس مـیشست چشم هاموباغم فراوان بستم خدایاچراماپول نداریم

که یه ماشین لباس شویی بخریم

باصداي مامان چشم هاموبازکردم جوابوسلامشودادم

ورفتم طرفش نشستم جلوتشت لباس ها

قوربونت بشم تـوچرالباس هاي منو

مـیشوري مـگـه من مردم

وامادرتـومـیري سرکـارخـونه اي که بشوري؟من که کـاري ندارم مـیشورم

فداتشم

پاشو پاشوبریم داخل غذاتـوبدم باباتم دیرکرد

مهدي کجاست صداش نمـیاد

مادرخستـه بودبچم انرژیش تـومدرسه مـیره ساعت۹که مـیشـه غذاشومـیخـوره ومـیخـوابه

همونطورکه به طرف پله هامـیرفتیم گفتم

مامان تاشماغذاروگرم کنی من دست هاموبشورموبیام

باشـه مادر

دست هاموشستم رفتم سرسفره نشستم نگـاهی به غذاي جلوم کردم

ویه اه کشیـدم ازتـه دلم

پسرم دوست نداري؟

برم یه چیزدیگـه درست کنم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان