دانلود رمان آقا و خانم صوفی pdf از حدیث افشارمهر با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان آقا و خانم صوفی pdf از حدیث افشارمهر با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان حدیث افشارمهر مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه

خلاصه رمان آقا و خانم صوفی

عمارت مراد اوغلو ها، چهار طبقه ی دوبلکس بود، پنج حیاط و پونزده اتاق

هجده دستشویی و یک سالن غذاخـوریی بزرگ، یک سالن بزرگ پذیرایی و

یک سالن کوچک تر نشیمن داشت، آشپزخـونه ی بزرگ و همـین طور باغی

به بزرگی کل عمارت داشت صاحب این عمارت باشکوه و کمـی قدیمـی، بابابزرگ بود، پدر بابای من

در عمارت ما هر روز صبح ، به دستـور بابا بزرگ ، راس ساعت هفت همه ی اهالی

بیـدار مـی شـدند و راس ساعت هفت و نیم سر مـیز صحبانه حاضر مـی شـدند و

راس ساعت دوازده ناهار بایـد روی مـیز باشـه ظهر ها سکوت و خاموشی بیـداد مـی کرد و

هیچکس نبایـد سرو صدا مـی کرد چون بابا بزرگ و مامان بزرگ مـی خـوابیـدند

هیچ زنی در این عمارت حق نداشت شاغل باشـه و بایـد تـوی خـونه به ماهیتاج

همسرش برسه داماد های این عمارت حق تنبلی نداشتند و بایـد کـار مـی کردن

مفت خـوری این جا، جایی نداشت دختر های جوون و مجرد حق دانشگـاه رفتن

نداشتن و پسر ها برعکس بایـد تا دکترا مـی خـوندن تبعیض و تفاوت بین زن و مرد این جا بی داد مـی کرد

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان هوای نفس هایت

دانلود رمان شیش خلافکـار حدیث افشارمهر

قسمت اول رمان آقا و خانم صوفی

با صدای آلارم گوشی، یک تای چشمم رو باز کردم.با عصبانیت، چند فحش زیر لب

به بدبختی که به پشت خط بود، دادم.اول صبحی منو از خـواب نازم بیـدار مـی کنن.

گوشی رو از روی عسلی کنار تخت برداشتم و اتصال رو لمس کردم.صدای ملیکـا بلافاصله بلند شـد:

_کدوم گوری تـو در به در؟

پیشونیم رو مالوندم و با لحنی ..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان