دانلود رمان گرگ پشمالوی من pdf از آنا سهرابی با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان گرگ پشمالوی من pdf از آنا سهرابی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

          نویسنده این رمان آنا سهرابی مـیباشـد

        موضوع رمان: عاشقانه

     خلاصه رمان گرگ پشمالوی من

آتریسا دختری محجبه که از گذشتش هیچ چیزی نمـیـدونه

تا این که با صمـیمـی ترین دوستش به سفری عجیب و پر رمزو راز مـیره

پادشاه گرگینه ها عاشق این دختر محجبه مـیشـه و…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان بی تابی

دانلود رمان قلب های زنگ زده

دانلود رمان لذت هم آغوشیت

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان عمر کوتاه خوشبختی من pdf از قاصدک بانو با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان عمر کوتاه خـوشبختی من pdf از قاصدک بانو با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان قاصدک بانو مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان عمر کوتاه خـوشبخحتی من

داستان درمورد دختری بحرینی تبار است که وارد ایران مـیشـه و بر حسب اتفاق با خانواده ای اشرافی آشنا مـیشـه و

بعد از مدتی یک مثلث عشقـی مـیان او و پسران دو قلویِ این خانواده ایجاد مـیشـه

اما به دلایلی یک سری مشکلات سر راه شخصیت های اصلی داستان قرار مـیگیره

بعد ازچند سال که این دو تلاش مـیکنن تا موانع رو بردارن دست

سرنوشت با اتفاقـی شوم، همه چیز رو عوض مـیکنه و ادامه ی داستان

رمان پیشنهادی:دانلود رمان باورم شکست مـینا نصیری

قسمت اول رمان عمر کوتاه خـوشبختی من

لرز ِش بود و تند تند مـی لرزیـد مانند پیرزن دست و پایش،به سرش هم رسیـده

ِم بدنشان به صور ِت غیر ارادی مـی لرزیـد کهولت

هایی که به خاط ِر سن ،تما

ِی با ِکرختی و ضعف ، لرزانش داد و سعی کرد بلند شود

ِم قدرتش را به پاها

تما

بالخره رو ِی یش ایستد اما نتـوانست دوباره و دوباره انقدر تالش کرد تا پا

صدای گریه های مظلومانه اش در محیط پیچیـده بود،و ماننِد ابر بهار مـی

گریست قطره های اشکش یکی پس از دیگری از گونه و چانه اش جاری شـده و

رو ِی ریخت لبه های روسری اش از اشک خیس بود یقه اش مـی

ِن قلبش را به وضوح شنیـد

ِی شکستـه شـد

صدا

ِن لرزانش را به دیوار گرفت و ارام ارام با سرعتی الک پشت وار خـودش را

دستا

به پله ها رساند

ِر ،سرش نبض مـیزد چشمانش سیاهی مـی رفت

سرش مـی چرخد گرمـی خـونی که از بینی اش جاری و به سم ِت لب هایش در

حرکت بود را حس مـی کرد دستش را به ستـو ِن کناره پله ها گرفت و ناگـهان همه

ِل چشمانش سیاه

چیز مقاب و زیرپایش خالی شـد و با شـدت از پله های مارپیچ به

سم ِت پایین پَرت شـد

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان غباری از جنس غم pdf از آیلار بلند طلب لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان غباری از جنس غمدانلود رمان غباری از جنس غم pdf از آیلار بلند طلب لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان آیلار بلند طلب مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان غباری از جنس غم

غباری از جنس غم داستان یه عشقِ

یه عشق خطرناک که زندگی چند نفر

رو به چالش مـیکشـه ؛ حتی شایـد منجر به مرگ کسی هم بخـواد بشـه…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان عاشقانه نا آرام

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان طرح زیبای چشمانت pdf از هدیه کیانی با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان طرح زیبای چشمانت pdf از هدیه کیانی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان هدیه کیانی مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان طرح زیبای چشمانت

دختری تنها

دختری که شانه هایش خم مـی شود زیر بار تـهمت ها

قضاوت ها! حق هایی که به ناحق، از او گرفتـه شـده

آواره کوچه و خیابان شـده

واما آخر داستان این دختر تنها چه مـی شود

رمان پیشنهادی:دانلود رمان زندان تنهایی

قسمت اول رمان طرح زیبای چشمانت

درحالی که گوشی رو جابجا مـی کنم مـی گم :آخه آیـدا جان

نمـیشـه که همـیشـه تـو بیای دنبالم و راهت رو دور تر کنی!

آیـدا مـیگـه:چرا عزیزمن خـوبم مـی شـه تـو که همـیشـه مزاحم من هستی اینم روش

من:ای خـــدا،آیـدا تـو هرکـاری بکنی هرچقدر هم پافشاری

بکنی من یک ماشین مـی گیرم،احتیاج دارم بعدش هم

الکی گواهینامه نگرفتم که خاک بخـوره،درستـه؟با صدایی که از پشت تلفن شنیـده

مـی شـه مـی گـه:آریانا جان عزیزم من برم تلفنم داره زنگ مـی زنه فکر کنم رامـین

باشـه!
نفسم رو با حرص بیرون مـی دم و مـی گم:آیــــدا

جانش
من:نگو که باز دوست پسرت رو عوض کردی تا دیروز که علیرضا بود حاال شـده رامـین؟

از پشت تلفنم مـی تـونم لبخند گشادش رو حس کنم

من:د آخه آیـدا این بدبختا چه گناهی کردن که هی اهلل و اکبر

سریع و با هول مـی گـه: خـب دیگـه آریـنا جان من برم سالم برسون ،بای!

گوشی رو با حرص رو تخت پرت مـیکنم و مـی گم از دست این آیـدا آدم نمـی شـه

از جلو آینه رد مـی شم و به چشمای غمـگینم که همـیشـه خدا غمـگینه تک نگـاهی

مـی ندازمهه واسه من که عادی شـده از اتاق خارج مـی شم و به سمت آشپزخـونه

مـی رم همـین طور تـو راه موهام رو مـی بندم و به این فکر مـی کنم که حتما

بایـد..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان