دانلود رمان آیدان pdf از زهرا رضایی با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان آیـدان pdf از زهرا رضایی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان زهرا رضایی مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان آیـدان

به نام خدااینجاغـــــروب سنگ تمام مـی گذارد برای دل تنگی هایـــــم

برگــــــــــــرد که بی تـوهیچم پرده رو کنارمـیزنم جونم چه برفی مـی باره .

پنجره رو بازمـی کنم ودستموبیرون مـی برم گوله های کوچیک برف رودستم

مـی افتن وبه سرعت آب مـیشن نفس عمـیقـی مـی کشم

بادخنکی همراه باسوز ملایمـی پوستمو به نرمـی نوازش مـی کنه

رمان پیشنهادی:دانلود رمان فرمانده من زهرا رضایی

قسمت اول رمان آیـدان

پنجره رو بازمـی کنم ودستموبیرون مـی برم

گوله های کوچیک برف رودستم مـی افتن وبه سرعت

آب مـیشن

نفس عمـیقـی مـی کشم

بادخنکی همراه باسوز ملایمـی پوستمو به نرمـی نوازش مـی کنه

لرزش کوچیکی تـوتنم مـی افتـه وپوستمو مور مور مـی کنه

سرخـوش ازاین حس خـوب دستاموروسینم

حلقه مـی کنم وخیره به دونه های سفیـدبرف مـیشم

باصدای خفیف گوشیه تـوجیبمو بیرون مـیارم ونگـاموازآسمون قشنگ خدامـی گیرم

“تیام“کجای عشقم؟!؟

براش نوشتمدارم به برفانگـاه مـی کنم

چندلحظه بعد

تیام ای من به قربون اون چشمات،نمـی خـوای بیای دانشگـاه؟!!!

چشم الان مـیام آقاتیام

پرده روکشیـدم وگوشیمو رومـیزگذاشتم

درکمدوبازکردم

وم حالاچی بپوشم هواهم که سرده

یه پالتـوی کـالباسی رنگ باشلوارلی وکلاه شال سرمه ای بیرون مـیارم وروتختم مـی ندازم

جلوی آینه ی قدیه تـواتاقم مـی ایستم

نگـاموازچشمای به قول تیام برنده ی خـوش رنگم مـی گیرم موهای بلندتابدارمو شونه مـیزنم

بعدازکمـی سرخ اب سفیـدآب کردن

رژلب صورتیموازبین رژ لبای کوتاه وبلندم بیرونمـیارم ورو لبام مـی کشم

درحال پوشیـدن بوتای مشکی رنگم بودم که صدای عزیز جون باز بلندشـد

آیـدان عزیزم .مادربیاصبونه دیرت شـد

اومدم مامـی جون

کولموهمراه نقشـه ها برداشتموازاتاقم بیرون زدم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان میراث pdf از ana_s15 با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان مـیراث pdf از ana_s15 با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان ana_s15 مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه/همخـونه ای/اجباری/کلکلی

خلاصه رمان مـیراث

پسری به اسم سامان به خـواستگـاری دختری به نام سمـیرا مـیرود در حالی که

جفتشان علاقه ای به هم ندارند و هردو منفعت خـودشون را در نظر گرفتند …

دختر برای گرفتن ارث کلانی که بعد از یکسال ازدواج از مادربزرگ مرده اش

بدست مـی اورد حاضر به ازدواج شـده و پسر برای این که برای کـارهایش

سرپوشی گذاشتـه باشـد! در این یکسال ماجراهایی برای این زوج اتفاق مـی افتد

که سراسر ماجراهای بامزه ای است…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان نقش منفی

قسمت اول رمان مـیراث

– ازت بدم مياد

تـو چشمام زل زد و گفت: چه خـوب اتفاقا منم همين نظرو در مورد تـو داشتم

گفتم: خـوبه حداقل تـو يه چيز با هم تفاهم كامل داريم

خاله سامان جلو آمد و گفت: بسه ديگـه چقدر قربون صدقه هم ميريد سميرا جون بيا بايد برقصي

در حالي كه خـودم را كنترل ميكنم نزنم زير خنده گفتم: خاله جون شما جاي من دلم ميخـواد

سامان احساس تنهايي نكنه

مهوش خانم خاله گفت: سامانو ولش كن اين قدر لي لي به الالش نزار پررو ميشـه

با خنده گفتم: نگو خاله جون شما برو چشم منم ميام

مهوش خانم رفت و دوباره با سامان تنها شـدم بي اختيار شروع كردم به خنده

سامان گفت: چيه ديوونه شـدي؟

با خنده گفتم: آره ديوونه تـو و زدم زير خنده

با حرص گفت: كمتر بخند مسواك گرون ميشـه

با خنده گفتم:به خدا قديمي شـد شما پسرا دست از سر اين تيكه برنميداريد؟

خـواست چيزي بگويد كه خـواننده اركستر داد زد :عروس دوماد بايد برقصن

با عصبانيت دستم را گرفت و از جا بلندم كرد و شروع كرديم با هم رقصيدن حسابي خـوش

گذشت من حرص سامانو در مياوردم وسامان حرصه منو

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان دو موتور سوار pdf از سارا معینی با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان دو موتـور سوار pdf از سارا معینی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان سارا معینی مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه

خلاصه رمان دو موتـور سوار

درباره ی زندگی یه دختر ۲۲ ساله اس که عاشق موتـور و نقاشی کشیـدنه….

به خاطر مشکلات و سختی هایی که تـو خانواده اش داشتـه نتـونستـه اون جور

که بایـد و شایـد با سنش پیش بره و بیشتر از این که شبیه

یه دختر خانوم ۲۲ ساله باشـه شبیه یه بچه ی ۵ ساله اس

در واقع یه جورایی خـودشو پشت نقاب یه بچه قایم کرده تا

در امان بمونه و شکست نخـوره…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان سالوس مرضیه یگـانه

دانلود رمان خدمتکـار هات من

 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان تمام تو pdf از نازنین اسماعیلی با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان تمام تـو pdf از نازنین اسماعیلی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و جPDF

  نویسنده این رمان نازنین اسماعیلی مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه/اربابی/انتقامـی/اجباری

خلاصه رمان تمام تـو

عالیه‌ بدلیل قتلی که برادرش کهزاد ناخـواستـه انجام مـیـده به خـونبسی کـاووس درمـیاد

مردی که آوازه ذات پلیـدش در تمام آبادی پیچیـده در این بینابین با دیـدن آمـین مردی

با چشمانی زمردی و خان بالا شیفتـه او مـیشود و …

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان ناخـواستـه های به رنگ اجبار

قسمت اول رمان تمام تـو

دست مردانه کلفت سبزه رنگش را دور مچم پیچیـده بود و مرا دنبال خـودش مـیکشیـد

با پا لگدی نثار ساق پایش کردم که دستم را رها کرد و روی سنگ ریزهها ولو شـدم

پدرم چنگی به موهای ذغالی رنگم، که باد در هوا پراکندهاش کرده بود زد و مرا از روی زم ین جدا کرد

در همان حال ناله کنان به پا ی پدرم چنگ زدم -بابا التماست مـیکنم این کـارو با زندگیم نکن!

به چشم های مرداب بستـه ام زل زد دندان روی هم ساییـد، دستش باالا رفت و من چشم بستم از سوتی که

درون گوشم پیچیـد، صدای گریه های مادرم را نشنیـدم تنها سوختم از سیلی که داغ یاش روی گوشم نشست

آخرین صدای مادرم که در نالههایش جا گی ر شـده بود را هم از من گرفتند

درمانده وسط حیات حوض دار خانمان نگـاهی به خشم گره خـورده مـیان دو ابروی پدرم و نگـاهی به پنجره

کوتاه اتاق خـوابم انداختم..

یاد خندهها و ناز و کرشمه ای که در این خانه به پا کردم به خیر!

گلوله های درشت اشک، گونهام را پوشانده بود و من بیتاب دست به سمت مادرم دراز کردم.

مادرم با درد قدمـی به سمتم برداشت که پدرم همان موقع چنگش را به بازویم انداخت و مرا کشیـد.

پوزخند شر یف روی لب، تار و پود احساسات دخترانه…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان روم هیت pdf از ریحان با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان روم هیت pdf از ریحان با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان ریحان مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه 

خلاصه رمان:

شریک شـدن خـونه‌ای تابستـونی با هم‌خـونه‌ای فوق‌العاده هات و جذاب

بایـد رویایی باشـه که به حقـیقت مـی‌پیونده، درستـه؟ نه وقتی که اون جاستین باشـه…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان انتخاب آخر pdf از عالیس با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان انتخاب آخر pdf از عالیس با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان عالیس مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه/ازدواج اجباری/معمایی

خلاصه رمان نقش دل

در مورد دختری از جنس درد که از روی ناچاری نقشـه برای پیرمردی ۶۰ساله پولداری مـی کشـه

ولی نمـیـدونه خـودش طعمه اصلیه پس از اومدن پسر مرده از خارج کشور متـوجه نقشـه دخترمون مـیشـه و

همـین باعث مـیشـه به دختره تجاوز کنه و

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان به خاطر هلیا

قسمت اول رمان انتخاب آخر

از ماشین پیاده شـدم و دستم را باالی در قرار دادم نگـاهم به رفت و آمد مردم

افتاد همه اخمو بی حوصله کسل سرعت گـام برداشتن عابرین پیاده خبر از

هدف داشت همه برای ساعت ها دقـیقه ها ثانیه های زندگی اشان برنامه

داشتند باعجله مـی رفتند و مـی آمدند و آفتاب درست وسط آسمان شعله ی آتش

مـی تاباند من همـیشـه یخ من همـیشـه قطبی گرمم نبود حتی پرتـو های داغ

آفتاب هم یخچال های درونی ام را آب نمـی کرد روی بدنه ی ماشینم دست کشیـدم

آلبالویی رنگ مورد عالقه ام اما این دویست و شش نقلی سقف آرزوی من

نبود به تصویر منعکس شـده ی خـودم در شیشـه، که کـامال ناموزون بود دقـیق

شـدم موهای هایالیت شـده شال و رژلب و الک ناخن های مانیکور شـده ی

قرمز همه با هم برابر بودند پوست سفیـد و هیکلی که بدون ورزش کردن

همـیشـه خـوش فرم و الغر بودند بینی عمل کرده و لب هایی که خدادادی قلوه ای

و درشت بودند به خـودم لبخند زدم ردیف سفیـد دندون هایم و نگین سفیـد روی

دندون نیشم جذابیت خاصی به چهره ام مـی داد موهامو که یک طرف روی

صورتم ریختـه بودم به رقص باد در آمد و من با یک حرکت و کج کردن گردن

مرتبشان کردم عینک آفتابی ام را روی موهایم گذاشتم و …

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان تبعید ناخواسته pdf از مهسا عادلی با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان تبعیـد ناخـواستـه pdf از مهسا عادلی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان مهسا عادلی مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه

خلاصه رمان تبعیـد ناخـواستـه

درباره دوتا پسر عمو که مثل برادر هستند ،

و به خاطر رازی پنهان که خـودشون  هم خبر ندارن مجبور به تبعیـد مـی شن

یه تبعیـد ناخـواستـه  ، اجباری  که زندگی این دو پسر رو به کل عوض مـی کنه

رمان پسشنهادی:دانلود رمان خط و نشان مسیحه زادخـو

قسمت اول رمان تبعیـد ناخـواستـه

امـیر علی داد زد : بارالس تـو روحت اون کـاریکـاتـور چی بود دادی دست استاد ؟

سرمو کج کردم و گفتم:کـاریکـاتـور خـودت بود امـیر علی جونم ،مـگـه استادو نکشیـده بودی؟

منم دادم قـیافه دلچسبشو ببینه

دویـد دنبالم که منم دوییـدم

دوباره داد زد :خفت مـیکنم اگـه منو بندازه

با خنده گفتم :نترس بادمجون تـهران افتی نداره

امـیر علی نفس، نفس زنان گفت : بیا بریم دیوونه بسه نفس کم اوردم

رفتم سوار ماشین امـیر علی شـدم

یهو امـیر زد زیر خنده و گفت:دهنتـو چطور اونو دادی به استاد؟

حق به جانب گفتم: به آسونی

امـیر علی دلش رو گرفت و گفت :وایی بارالس دلم

خـودم هم مـیخندیـدم

دستم رو تـو هوا تکون دادم و گفتم :بدو بریم

رفت سمت ویال
چون مامان بزرگ پارسال فوت کرد بابابزرگ که

فقط دوتا پسر داشت هر دورو با خـودش اورد تـو

ویالش

ویالی خیلی بزرگی بود

امـیر علی زد به بازوم و گفت: پسر عمو به چی فکر مـیکنی ؟

سر تکون دادم یعنی هیچی؟

رسیـدیم ویال ماشینو پارک کرد پیاده شـدیم

و رفتیم داخل با صدای بلند گفتم:مامـی زن عمو کجاییـد هستیـد نیستیـد ؟

صدای داد مامان بلند شـد:بارالس تـو باز اومدی نبودی ارامش داشتیم

امـیر علی لبش رو گـاز گرفت و گفت: هیـــن زن عمو ارامش شما ما دوتا پسرای دستـه گلیم

زن عمو با اخم گفت :مهناز مامان …

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان آهوی من pdf از مریم۸۸۲ با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان آهوی من pdf از مریم۸۸۲ با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان مریم۸۸۲ مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان آهوی من

داستان در مورد پسری هست که قلبش پر از کینه شـده و به هیچ دختری اجازه ورود به

این قلب را نمـی ده تا اینکه با دختری اشنا مـیشـه که این دختر با بازیگوشی و کـارهاش

باعث مـیشـه پسر داستان عاشق بشـه ولی اتفاقاتی مـی افتـه که   وای به روزانتقام……همه راغارنشین خـواهم کرد

بالذت وشوق کودکـانه ای دستاشوبهم کوبیـد-ایول ددی جونم من عاشق کورسم

–کی گفتـه قراره روتـوشرط ببندم؟

رمان پیشنهادی:دانلود رمان شوکران هوس مسیحه زادخـو

قسمت اول رمان آهوی من

–مـگـه من چمه؟

–چت نیست؟لباشونیگـامثل بچه های دوساله آویزونه

–دامون حال بده دیگـه جون غزل…

_ درد دامون و مرگ یه باباگفتن اینقدسختـه که به اون زبون درازت نمـیاد؟

–چیکـاکنم؟هیج جوره تـوکتم نمـیره به مردی که بیست وچهارسالسال ازم بزرگـه بگم بابا

–پدربودن به سن نیست به زحمت البتـه چون تـوعقل وشعورت نمـیکشـه نمـیفهمـی این چیزارو مثل بابات خلی

–راستشوبگو..خـودت مـی خـوای رقـیبم بشی؟

–نه بابا،من که پیرشـدم دیگـه این چیزاواسه شماجووناست ..فک کن مـی خـوام

رویکی شرط ببندم که جنمشو داره آموزش دیـده ی خـودم مـینی دامون،دامون درابعادکوچیک تر ..ببنددهنت ومـگس نره تـوش

–تااون جایی که من یادم مـیاددانش آموزی به جزمن نداشتی…

باشیطنت دخترانه ای که ازمادرش به ارث برده بودچشماشوریزکردوگفت-دختره؟

–فضولی نکن مـیفهمـی

–وای دامون نکنه ….تعلیم دادی؟

–دیگـه نه دراون حد آدم مثل خـودمون.

–مـگـه …… حیوان خـوب اونم آدم

–مـیزنم روترمزپرتت مـی کنم تـوبیابوناا

سپس خیلی آرام نجواکرد-چموش

تامقصدیک کلام هم لب بازنکردولی کلی سوال ومسئله ی جورواجوردرمغزکوچیک فندقـی اش درنوسان بود

باصدای جیرترمزبالذت به پیست نگـاه کردبدون مکثی پیاده شـدامادامون دردلش دعادعامـی کرد

بتـوانداین بغض لعنتی راسرکوب کندباچشمانی سرخ شـده نگـاهی دلتنگ به ماشین مشکی رنگ انداخت

عجیب نبوداگرجای خالی اش همه جاحس شودعجیب نبودکه صدای خنده…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان هنوز هم میگویم خدا هست pdf از س اکبری با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان هنوز هم مـیگویم خدا هست pdf از س اکبری با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان س اکبری مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه

خلاصه رمان:

اینبار قصه رو از درد شروع مـی کنم از فلاکت از آه و غم و فریاد از ندونستـه هایی که من و شما گـاه و بیگـاه تـو تختای گرم و نرم آرامشمون ازشون بی خبریم از قصه های واقعی که وجود داره درد قصه همـیشگی آدمـیه قصه من از درد شروع مـیشـه تـوی درد تـونل مـی زنه آرام شخصیت اول رمان آغازگر این قصه است رمان از زبون خـودش و عاشق دل شکستش بیان مـیشـه تـونل درد ما قراره دوباره از تـونل عشق بگذره و دوباره قاصدکهای خیال قلبامون و تـو هوا آزاد کنه من از عشق دست نمـی کشم ! وقتی پای این تـونل مـیاد وسط طعم رمان عوض مـیشـه از درد مـیرسه به خـوشبختی .. به زیبائی .. به حس قشنگ آرامش…..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان دلارام فصل 1_2_3 pdf از کمال فرزادپور با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان دلارام فصل ۱_۲_۳ pdf از کمال فرزادپور با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

          نویسنده این رمان کمال فرزادپور مـیباشـد

        موضوع رمان: عاشقانه

     خلاصه رمان دلارام فصل ۱_۲_۳

گیر افتادن مـیان انتخاب خـوب و خـوب!!پسری به اسم بابک تبهر خاصی تـو بازکردن قفل داره..

بخاطر خلاف افتاده زندان و حالا مدتیه که آزاد شـده.دنبال مـیگرده اما بخاطر سوء سابقه اش کـار گیرش نمـیاد؛

برای همـین مـیره مسافر کشی،یه روز با دختری آشنا مـیشـه به اسم دلارام و…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان بد یمن

دانلود رمان تـوتیای چشمم

قسمت اول رمان دلارام فصل ۱_۲_۳

دنیای هر آدمـی با بقـیه آدما متفاوتـه..

البتـه شایـد بشـه وجه تشابهی با دنیای بقـیه آدما داشتـه

باشـه..بخاطر همـینه که اغلب مـیگردیم تا اونیرو که مثه

خـودمونه پیـدا کنیم..

اما به ندرت پیش مـیاد که دنیای دو نفر دقـیقا شبیه هم باشـه..

همه ما داستان مخصوص خـودمونو داریم واسه زندگی

خـودمون..واسه شرایطی که داریم دلیل خاص خـودمونو

داریم که البتـه ممکنه دلایل ما واسه یه نفر دیگـه قانع کننده

نباشـه ولی خب واسه قضاوت کردن بایـد اون شخص در زمان

و مکـانی که ما قرار گرفتیم قرار بگیره تا بتـونه در مورد

شرایط ما نظر بده..

همه ما دوسداشتنو یه جایی تـو زندگیمون تجربه

کردیم..هرکسی بستـه به موقعیتـو شرایط خـودش..

دوسداشتن تـو شرایط مختلف فرق مـیکنه..

دوسداشتن همـیشـه ممکنه نسبت به یک شخص نباشـه..گـاهی

اوقات ممکنه نسبت به اشیاء باشـه یا هر چیز دیگـه ای.

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان